ازدواج پسر با دختر بزرگتر از خود
یکی از شرایط مهم برای ازدواج این است که آیا به بلوغ لازم برای ازدواج رسیدهایم یا نه؟ و منظور از بلوغ، رشد یافته شدن در همه ابعاد اجتماعی، دینی و شخصی است. این سوالی است که هر کس باید قبل از ازدواج درباره خودش پاسخ دهد. در فرد مقابل هم باید این شرط وجود داشته باشد. یعنی بالغانه فکر کند، بالغانه به دنیا نگاه کند و بالغانه رفتار کند. این بلوغ چه معیاری دارد؟ در علم بهداشت روان، سن، یکی از این ملاکهاست. مثلاً برای دختران 21 سال و برای پسران 23 سال را عنوان میکنند.
معمولاً اگر دختر خانم کوچکتر از پسر باشد، خیلی بهتر است. علت آن هم بلوغ زودتر دختران است. این تفاوت از یک تا هفت سال توصیه شده است. اگر شرایط لازم وجود داشته باشد، تفاوت سنی تا 10 سال هم اختلاف جدی ایجاد نمیکند. این تفاوت سنی ناشی از این است که دو فرد در دو دهه از زندگیشان خواسته ها و آرزوهای متفاوتی دارند و همین منبع اختلاف میشود.
در حال حاضر آمار ازدواج پسر با دختر بزرگتر از خود، در جامعه رو به افزایش است و یکی از مهم ترین دلایل این امر را می توان شرایط و موقعیت مساعد مالی دخترها دانست. طبق آمار، زندگی پسر با دختر بزرگتر از خود، ادامهدار و پایدار نبوده و این ازدواج ها با مشکلات زیادی همراه است.
البته برای خانمها هم دلایل متعددی وجود دارد. یکی از این دلایل بالا رفتن سن ازدواج در آنها و نبود موقعیت های دیگر برای ازدواج است. هدف دیگر در بین خانم ها برای قبول چنین ازدواجی، داشتن فرزند است. در واقع گاهی هدف اصلی از این ازدواج ها دوست داشتن و علاقه بین زن و مرد، تشکیل زندگی مشترک و یا داشتن هم صحبت نیست. در واقع نمی توان هدف این دسته از زوجین ازدواج را به مفهوم واقعی بدانیم. در بسیاری از این ازدواج ها، هر شخصی به منافع خود فکر میکند و این طرز تفکر، احتمال جدایی و طلاق را بالا می برد. بنابراین یکی از دلایل افزایش آمار طلاق در کشور ما به صورت سالانه، تمایل افراد به این نوع ازدواجها است. البته نا گفته نماند که در تحقیقی که دو سال پیش توسط دانشکده روانشناسی دانشگاه تهران صورت گرفت، مشخص شد که در ازدواج هایی که دختر دو سال از پسر بزگتر است، احساس رضایت بالایی وجود دارد.
وقتی پای اختلالات شخصیتی در میان است
شخصیت دو طرف در ازدواج بسیار مهم است. در اینجا دیگر از مشابهت خارج میشویم. باید شخصیت دو نفر جفت و جور باشد. که به معنی تفاوت در بعضی خصوصیات و شباهت در تعدادی دیگر است. مثلاً کسی که برونگراست و جرات ورزی بالایی دارد، در کنار کسی که درونگراست و چندان اجتماعی نیست به مشکل بر میخورد.
جنبه مهم دیگر در این باره، نداشتن اختلال شخصیت است و اکثر مشکلات زن و شوهر ناشی از همین است. ممکن است کسی اختلال شخصیتی داشته باشد، اما خود و خانوادهاش متوجه آن نباشند و برایش هم مشکل عمده ای ایحاد نکند. مثلاً کسی که شخصیت اسکیزوئید دارد، اصلاً اجتماعی نیست و کاملاً منزوی است. یا مثلاً فرد دارای شخصیت پارانوئید، سیار بدبین است. یا اختلال شخصیت وسواسی که بسیار متداول است و جز در زندگی مشترک نمیتوان متوجهاش شد. برای بررسی چنین مسائلی، تحقیق و شناخت بیشتر و رفتن به مشاوره قبل از ازدواج توصیه میشود.
خانواده های ناهمگون
داستان ازدواج شاهزاده و گدا تنها برای داستان هاست. وضعیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ما چیزی است که شخصیت ما و سبک زندگی ما را شکل داده است. اختلاف فرهنگی و تضاد طبقاتی در ازدواج باعث میشود درک متقابل تا حد زیادی میان زوجین کاهش پیدا کند و حتی اگر دو طرف بتوانند در این زمینه به تفاهم برسند، ممکن است خانواده ها نتوانند.
ازدواج دو فرد با دو طبقه اجتماعی متفاوت، به دلیل زمینه هایی که برای تحقیر، اختلاف سلیقه، تفاوت نگرش، ناهماهنگی و... به وجود میآورد، ریسک بزرگی است و معمولاً در گروه ازدواج های ناهمسان قلمداد میشود.
جایگاه عشق در انتخاب کجاست؟
تمام ملاکهای ازدواج که در بالا عنوان شد در یک نفر جمع نمی شود و وجود اینها در افراد کاملاً نسبی است و نباید در این باره کمال گرایانه برخورد کرد. باید گفت عشق زمان می برد تا به درجه پختگی برسد. عشق های پایدار، عشق های بعد از ازدواج است که دوام و قوام می یابد. خیلی از ازدواج های منجر به طلاق، عشق های گداخته ای هستند که زود خاموش شده اند. یک ازدواج موفق ازدواجی است که آگاهانه باشد. پس سعی کنید درباره این واقعه مهم تا می توانید آگاهی خودتان را بیشتر کنید.
نظرات شما عزیزان: